پرش به محتوا

بحث:بنی‌قریظه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای صفحه در زبان‌های دیگر پشتیبانی نمی‌شود
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آخرین نظر: ۱۱ سال پیش توسط Espiral در مبحث بخش دیدگاه ها
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Espiral (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:


چیزی که شما میخواهی‌ اینجا بگنجانی (علاوه بر اینکه اجمأعی در مورد گنجاندنش وجود ندارد) مستقیما در مورد خود موضوع مقاله نیست و برای گنجاندن نیاز به منبع ثانویه دارد.[[ویژه:مشارکت‌ها/24.94.18.234|24.94.18.234]] ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)
چیزی که شما میخواهی‌ اینجا بگنجانی (علاوه بر اینکه اجمأعی در مورد گنجاندنش وجود ندارد) مستقیما در مورد خود موضوع مقاله نیست و برای گنجاندن نیاز به منبع ثانویه دارد.[[ویژه:مشارکت‌ها/24.94.18.234|24.94.18.234]] ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)

اجماع 2 به 1 . :))))))) خسته نباشی . اون دیدگاه ها هم بود تا زمانی که وحید قاسمیان قصد داشت مقاله را برگزیده کنه ، هر وقت شمائی که یک روده راست تو شکمت وجود نداره، خواستی مقاله را برگزیده کنی، اون وقت بیا و در مورد بودن یا نبودنش بحث کن. این هم متن سخنرانی یک لیدر سیاسی است، یکی دیگه هم این سخنان رو جمع آوری کرده بود. دروغگوی ناعزیز، وقتی خودت از نوشته های خمینی استفاده می کردی، چطور روت میشه منو از انجام این کار منع کنی؟ [[کاربر:Espiral|Espiral]] ([[بحث کاربر:Espiral|بحث]]) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۱ (UTC)

نسخهٔ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۱

سلام بر دوستان عزیز

با توجه به اشاره سوره احزاب در قرآن، چنین واقعه ای رخ داده و نمی‌توان اصل ماجرا را دروغ و شایعه پنداشت. اما، در توضیح و تفسیر داستان یهودیان بنی قریظه، پیشداوری خطا است. نباید با ذهن امروز، وقایع دیروز را نگریست.

داستان يهوديان بنی قريظه مربوط به سال پنجم هجری است و باید در متن تاریخی و چهارچوب زمانی خودش نگریسته شود. رقم‌سازی‌ها و شاخ و برگ‌های این داستان ــ به راستی جای چون و چرا دارد.

• بدون آشنايی با تغئیراتی که محمد و آئین جدیدش در تنظيم رابطه و مناسبات اعراب قبیله نشین پدید آورد،

• بدون اشراف به خُلق و خوی اعراب،

• بدون توجه به گفتمان غالب عصر جاهلی،

• بی اعنتا به عهد و پیمان هایی که مرسوم آن روزگار بود،

• بدون آگاهی از روال داستان سرایی اعراب که سعی می‌شده شنونده را مرعوب کنند یا داستان را بسیار مهم جلوه دهند و،

• بدون اطلاع از ویژگی‌های دو قبيله اوس و خزرج و رقابت‌های پنهان و آشکارشان با همديگر ــ نبايد و نمی‌توان در مورد ماجرای بنی قریظه تنها به وقايع نگاری امثال ابن اسحاق و واقدی و طبری... تکيه کرد،

روايت ابن اسحاق از غزوه بنی قریظه، که طبری هم از آن کپی برداری کرده با آنچه واقدی نوشته يکی نيست و جوینده ای را که در پی اصل داستان است، به فکر فرو می‌بَرد که نکند در تقابل اوس و خزرج، «خزرج»ی‌ها، پشت بزرگنمايی واقعه رفته و به آن طول و تفصيل داده اند.

قبيله خزرج هم پيمان يهوديان بنی قينقاع بودند و محمد به همين دليل اسرای يهود را به آنان بخشيد، قبيله اوس نيز، هم پيمان يهوديان بنی قريظه بودند. نه تنها با بنی قريظه برخورد مشابه بنی قينقاع نشد، تازه با داوری «سعد بن معاذ»، که از سران قبيله اوس بود، تار و مار شدند. پس،‌ هورا...و، زنده باد خزرج ! همدمی بنی قریظه با اوس، و نیز، رقابت اوس با خزرج، در فهم واقعه اهمیت بسیار دارد.

آنچه ابن اسحاق و، امثال طبری و ابن هشام (در سيره النبويه) و محمدبن عمر واقدی (در المغازی) و بلاذری (در فتوح البلدان) و يعقوبی (در تاريخ يعقوبی)... از کشت و کشتار بنی قريظه، روايت می‌کنند با ديگر برخوردهای محمد که مهربانی و بخشش را بر انتقام و کشتار مقدم می‌داشت، و با اين رهنمود قرآنی که «هيچکس بار گناه ديگری را بر نمی‌دارد» (وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی) ــ همخوانی ندارد و پذيرفتنی نيست.

«ابوعبيد القاسم بن سلام» سرشناس ترين فقيه اثرگرای شامی، و از نخستين نويسندگان در باب فقه و سنن، در کتاب «الاموال» – که اثری فقهی و نه تاريخی است – نوشته : زمانی که «عبد الله بن علی»، حاکم شام، به گروهی از اهل کتاب سخت گرفت و دستور داد به محل ديگری کوچ کنند، «ابوعمرو اوزاعی» که معاصر «ابن اسحاق» بود زبان به اعتراض گشود که آشوب از سوی همه آن افراد نبوده است تا همه مجازات شوند، و حکم الهی آن است که گروه زيادی به خطای چند نفر مجازات نمی‌شوند بلکه بالعکس است.

اگر از دید «اوزاعی»، آنچه «ابن اسحاق» در سیره اش نوشته، واقعی بود، هرگز به حاکم شام اعتراض نمی‌کرد و به رفتار منتسب به رسول خدا در برابر بنی قریظه اقتدا می‌کرد.

داستان یهودیان بنی قریظه غبارآلوده است. • آبشخور (شاخ و برگهای) داستان بنی قریظه که به قرنها پيش از اسلام برمی گردد،

• بررسی سابقه کسانی که برای ابن اسحاق ماجرای بنی قریظه را تعریف کرده اند،

• اینکه مالک بن انس از معاصرین ابن اسحاق، گزارش های او را تائید نمی‌کند و به منابع و روش وی ایراد جدی می‌گیرد ــ اهمیت بسیار دارد.

• چه ضرورتی داشته پيامبر قربانيان را به مرکز مدينه بيآورد و سر به نيست کند، خب همانجا کنار قلعه بنی قریظه از شرشان راحت می‌شد !

• با وجود اينکه از پيش خندق (خندقهای جنگ احزاب) وجود داشته، چرا باید دوباره برای گردن زدن آنان خندق حفر کند؟

• چرا در هيچ يك از آثار جغرافيايي مدينه، به خندق‌هاي حفر شده كه ادعا مي‌گردد در آنها يهوديان به قتل رسيده‌اند، اشاره نشده... و،

• آیا باورکردنی است علی بن ابيطالب یا زبير در يک روز، ۷۰۰ يا ۹۰۰ نفر را گردن بزنند؟ چرا از این داستان به این مهیبی یک کلمه در نهج البلاغه نیامده است؟ چرا هیچ فقیهی (البته جز آیه الله خمینی که برای قتلعام زندانیان در سال ۶۷ گوشه چشمی بدان داشت !) ـ آنرا جار نزده و از آن مبداء تشریع نساخته است ؟

اينها همه به کنار... گفته می‌شود در تمام جنگ های پيامبر از دو طرف ۳۵۰ نفر از پا درآمدند و کشته شدن ۷۰۰ نفر يا بيشتر در جنگ بنی قريظه، جفا به حقيقت و توهين به شعور مردم است. مهم نیست چه کسی گفته، ابن اسحاق یا ابن هشام فرق نمی‌کند! بگذريم که ۷۰۰ مرد (يا ۹۰۰ مرد) نشانه حدود ۳۰۰۰ نفر تا ۴۰۰۰ نفر (با خانواده و فرزندان) است و در زمان مورد بحث جمعيت کل مدينه و همه قبائل، خيلی زیاد نبوده است. به عکس های قدیمی مکه در قرن گذشته نگاه کنیم که اطراف مسجد را هم نشان می‌دهد اگر دقیق توجه کنیم مثل یک قریه می‌ماند. حالا برویم ۱۴۰۰ سال پیش و بازهم پیشتر، برویم سال پنجم هجری (سال واقعه بنی قریظه(، ۷۰۰ تا ۹۰۰ مرد قتل عام شدند؟ آنهم از یک قبیله؟! این رقم سازی ها را هیچ پژوهشگری نمی‌پذیرد.

توجه کنیم قديمی ترين سندی که به حادثه بنی قريظه اشاره کرده، سيره ابن اسحاق است و می‌دانيم ابن اسحاق (محمد بن اسحاق بن يسار) ۱۴۵ سال پس از واقعه از دنيا رفته و محمد بن جرير طبری هم که روايت ابن اسحاق را بی کم و کاست نقل کرده، حدود ۱۵۰ سال پس از وی آمده است. فاصله تاریخی میان این راویان و واقعه بنی قریظه نکته بسیار با اهمیتی است.

با کمال احترام:--همنشین بهار ‏۲۲ ژوئن ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۰۱ (UTC)پاسخ



طبری از مورخین مهم است.چند خط بالاتر نقل قولی کردید و ادعا کردید که در طبری موجود است که من در طبری چنین چیزی ندیدم. بعد هنگامی که چیزی را نقد می‌کنید اصل موضوع را هم بگویید بعد نقد کنید.(اشاره به انتقادات آمده در پایین مقاله)کاوه خوشحال ۰۸:۵۳، ۲۶ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)

سلام. تاریخ طبری عربی است. ترجمه از خودتان است؟ (البته ترجمه بلعمی هست) همانطور که می‌بینید مقاله ناقص است. کمی دندان به جگر بگذارید. دیگر آنکه همان طور که گفتم نقل قول‌های بسیار و البته متناقض و متفاوتی وجود دارد. از آنجا که فجیع ترینشان وآنکه خیلی رویش مانور می‌دهند تاریخ نقل تاریخ طبری است به آن اشاره کردم. وگرنه هیچ موضوعیتی ندارد. در صورت پاسخ ندادن روزی دگر (به خاطر ن۳ب) آنها را حذفیدن خواهم کرد (همان طور که گفتم خیلی به‌آفریدی میزنید) • Яohan ب ۴ مرداد ۱۳۸۶ (۰۹:۲۴)UTC
دیگر آنکه از ارجاع دادنتان مشخص است که به هیچ روی تاریخ طبری را ندیده‌اید (من نسخه‌ای از آن را دارم) • Яohan ب ۴ مرداد ۱۳۸۶ (۰۹:۲۵)UTC
فکر می‌کردم متن بلعمی را می‌شناسید.من قطعه را به صورت کپی قسمتی از بلعمی در خانه داشتم ولی چون شناسنامه کتاب را نداشتم فعلآ کامل ننوشتم. همانطور که گفتید پر بحث ترین متن، متن طبری است. فکر نمی‌کنم که جالب باشد که فقط نقد‌ها به آن آورده شود و اصل آن گفته نشود.خیلی هم متن طولانی نبود که بگوییم به گفتاورد برود. از ارجاع دادنم هم تنها مشخص است که الان به بلعمی دسترسی ندارم و بعد از تعطیلات شناسنامه را کامل می‌کنم. فکر می‌کنم این متن برای مقاله لازم است.کاوه خوشحال ۰۸:۳۹، ۲۷ ژوئیه ۲۰۰۷ (UTC)
مطالب پرتنش را تنها زمانی اضافه کنید که ذکر منبع‌ش هم مقدور باشد. ◄-- سپهرنوش/بحث (۱۵:۰۹) ۵ مرداد ۱۳۸۶
شما زیرنویس را به تاریخ طبری داده بودید نه بلعمی. می‌دانم بلعمی مقداری از طبر را ترجمه کرده. ولی ظاهراً چندان سازگاری ندارد.
من تاریخ طبری را نگاه کردم. به هیچ وجه مطالبی اضافه کرده‌اید در آن نیست (به خصوص در هیچ جای آن مطلبی از علی نیامده) اگر عربیتان خوب است تصویر از کتاب می‌گیرم ترجمه کنید ببینید چگونه مطالب دروغ به خود مردم می‌دهید! • Яohan ب ۵ مرداد ۱۳۸۶ (۲۰:۵۵)UTC

تردیدها آنهم در مقاله؟؟؟؟

دوستان عزیز لطفا حدسیات و نظرات خود را در صفحه بحث بیاورید. من قسمت تردیدها را برداشتم و به اینجا منتقل کردم. با تشکر Bardia666 ‏۱۳ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۴ (UTC)پاسخ

مطالب منعکس شده در مقاله مال جعفر شهیدی است که منبع معتبر است و به نظر من به عنوان منبع دست اول یا دوم میتواند در مقاله گنجانیده شود.Pastorals2007 ‏۱۵ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۱۹ (UTC)پاسخ
یک نظر

در مورد تاریخی بودن ماجرا، البته باید ذکر شود که به صورت تاریخی به شکل گسترده‌ای مورخین مسلمان آن را پذیرفته‌اند و این ایرادات مال اقلیت است. نمونه‌هایی از شک‌ها هست که شاید قدیمی ترین آن به ابن هاجر باز گردد ولی اینها در اقلیت هستند. در دوران مدرن البته کسانی که آن را زیر سؤال می‌برند بیشتر شده‌اند و یک محقق سرشناس در یک ژورنال علمی معتبر مقاله‌ای در رد این قضیه چاپ کرده، ولی فکر نکنم که بصورت گسترده‌ای چه بین مسلمین و چه بین مورخین غربی طرفدار یافته‌است. الهی دانان مسلمان که این را پذیرفته‌اند توجیح خود از این قضیه را داشته‌اند. دیدگاه‌های مورخین غربی نیز اخیراً دچار تغییری شده و بر خلاف گذشته با آگاهی از وجود اختلافات فرهنگی از قضاوت اخلاقی کردن در مورد آن اجتناب می‌کنند (نه تنها در این مورد، بلکه در موارد مشابه‌ای که در کتب مقدس دیگر یافت می‌شود). در مورد این سؤال که آیا این قضیه واقعاً اتفاق افتاده و یا اینکه آیا جزئیات آن درستند، جواب مطلق که در تاریخ به سختی می‌توان داد. منبع اصلی در این باره ابن اسحاق است که اگر بخواهیم این روایت را از او نپذیریم، راه را باز ميکند که خیلی از چیزهای دیگر را نیز نپذیرفت. البته خود ابن اسحاق ذکر می‌کند که فقط نقل قول کرده و در صحت آنچه میگوید ممکن است دچار اشتباه شده باشد. به هر حال بسیاری اگر چه نه همه محققین درستی و صحت این زندگی‌نامه‌های قدیمی را پذیرفته‌اند، با این وجود میزان صحت آنها قابل تعیین نمی‌باشد. البته آنهایی که نپذیرفته‌اند بعضاً نظریات بدیعی ارائه کرده‌اند که به مزاق مسلمین و اکثر مورخین غربی دیگر خوش نیاید. دیگر اینکه این ماجرا و چه ماجراهای مشابه که در کتب مقدس آمده (اتفاق افتاده باشند یا نه) توسط مردمان آن دوران منفی نگریسته نشده و مورد انتقاد نبوده‌اند چنانچه در مورد حادثه بنی قریظه، محقق رودی پارت میگوید که برای هم عصران محمد بریدن تعدادی درخت نخل در محاصره بنی نذیر بدتر بود تا کشتن مردان بنی قریظه (بر عکس گاهی مثلاً نشان قدرت و اقتدار بوده‌اند وگر نه نویسندگان اینچنین با آب و تاب آن را ذکر نمی‌کردند). معنی آن در آن فرهنگ متفاوت بود و امروزه که ما به آن نگاه می‌کنیم عجیب به نظر می‌آید. البته این حقیقت شمشیر دو سر است که از آن می‌توان هم در جهت معتبر کردن این روایات و هم در جهت تضعیف آن استفاده کرد. از طرفی می‌توان گفت که آنها آن چیزی که اتفاق افتاده و به نظرشان طبیعی می‌آمده ذکر کرده‌اند و دلیل سانسور نکردن آن این بوده که در آن زمان عجیب نبوده (و چه بسا اگر کمی احساس بدی داشته‌اند همین که آنها را ذکر کرده‌اند نشان می‌دهد که این ماجرا درست بوده وگر نه چرا آنها را ابداع می‌کردند در حالی که در منفعت آنها نبوده؟). از طرف دیگر می‌توان اینگونه استدلال کرد که همین طبیعی بودن می‌تواند راه را برای ورود ابداعات طرفداران دو آتشه نیز باز کند؛ مثلاً کسی در آن زمان فکر کند که هر چه در تعداد کشته‌ها غلو کند تأثیرش بیشتر می‌شود زیرا نشان از قدرت بیشتر دارد و ابهت قضیه زیاد میشود. و غلو هم که می‌گیرد چون راحت ایجاد میشود ولی مبارزه با آن مشکلات متعددی ایجاد میکند و ممکن است صدای طرف داران دو آتشه را به آسمان ببرد. حال ادامه ماجرا: سالیان سال میگذرد و یک روایت به شکل سنت محکمی درمی‌آید و فرهنگ‌ها متحول می‌شوند. در دوران مدرن که فرهنگ تغییر کرده این ابداعات معنی معکوسی می‌گیرد که شخص ابداع کننده قصدش را نداشته... خوب، حال ما چه می‌توانیم بکنیم. با اینکه هزار تا امکان وجود دارد و هیچ گاه نمی‌توان مطمئن بود (چون از نوشته های تاريخی هيچگاه حقيقت مطلق و 100% را نتوان يافت)، مورخ تلاش می‌کند بهترین بازسازی ممکن را انجام دهد، و در این بازیابی عموماً چاره‌ای جز اطمینان کردن به آنچه منبع میگوید نیست، وگر نه چیز زیادی نمی‌توان گفت. به هر حال فکر کنم جاده خاکی زیاد زدم. ببخشید از پر حرفی--دوستدار ویکی‌پدیا ‏۱۵ آوریل ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۳ (UTC)پاسخ

تردیدها

  • نخستین موردی که درستی ماجرا را دچار تردید می‌کند تعداد کشته شدگان است: ۷۰۰، ۸۰۰ و ۹۰۰ نفر نوشته‌اند. نهصد مرد بالغ نشانهٔ چهار هزار یا بیشتر جمعیت است. این درحالی است که در آن زمان در مدینه و پیرامون آن به چند هزار نفر نمی‌رسیدند، که چهار هزار نفر آنان بنی قریظه باشد.
  • دومین تردید پیرامون چگونگی کشته شدن اسیران است؛ که بسیار مشوش و مختلف است.
  • سومین تردید به خاطر سیره پیامبر اسلام در جنگ‌های پیشین (و پسین) است. با بررسی در جنگ‌های او همواره عطوفت و بخشش مقدم بر انتقام و کشتار است. همچنین از همان ابتدای ورود به مدینه رفتارش با دو تیره اوس و خزرج همواره چنان بود که تمایل هر دو جانب را به یک اندازه رعایت می‌کرد. بسیار بعید به نظر می‌رسد که در چنین موردی تبعیض قایل شود و یا دستوری دهد که به تبعیض بگراید.
  • و تردیدهای دیگری که محققین به تفصیل به آن پرداخته‌اند.

ویرایش‌های اخیر به آفرید

جهت ثبت در اینجا و کمک دست بودن برای کسانی که در آینده اشکالات ویرایشی تغییرات اخیر کاربر:به آفرید [۱] را رفع میکنند، جملاتی که در صفحه دیگر [۲] گذاشتم را اینجا میگذارم:

وضعیت ریحانه مورد اختلاف است. مثلاً مقاله en:Rayhana را ببینید. آن مقاله (چه محتوا اش و چه لحنش) تعهدی به وپ:دیدگاه بی طرف ندارد. از لحاظ لفظ هم مثلاً کلمه "قتل عام" را در نظر بگیرید. قتل (قاتل) در فارسی به معنی کشتن غیرمشروع است و قتل عام معنی حتی جانبدارانه تر دارد و گاهی در معنی کشتن غیر تبعیض آمیز و غیر مشروع بکار میرود. کلمه خنثی "کشتن" است که بار اخلاقی ندارد. --دوستدار ویکی‌پدیا ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۵۷ (UTC)

البته کاربرانی که در آینده به این مقالات نگاه میکنند نباید مشکلات را محدود به اینها بدانند، مثلاً "محمد پس از فراغت از جنگ خندق، مردانشان را قتل عام کرد" بدون هیچگونه گزارشی از اتفاقات دیگری که افتاده بیان شده; نه گفتن اینکه قریظه با محمد پیمان داشتند و نه گفتن اینکه آنها در جنگ خندق وارد مذاکره با دشمنان محمد برای حمله شده بودند (در زمانی که خطر نابودی کامل مسلمانان را تهدید میکرد) و نه گفتن اینکه اگر دخالت ستون پنجم محمد نبود، موفق میشدند و نه گفتن اینکه قوانین جنگی پذیرفته شده در آن زمان چنین چیزی را غیرمعمول نمیدانست و نه گفتن اینکه ... --دوستدار ویکی‌پدیا ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)پاسخ

مقدمه

در مقدمه باید کلیاتی را بیاوریم که مورد تأیید تمامی عموم سیره نویس‌ها است، و نکات مورد اختلاف یا نکاتی که مشکوک تر هستند را در بخش بنده مقاله بیاوریم. بسیاری نکات هستند که مثلاً من در مقدمه نیاوردم: مثلاً پیمان خاصی که قریظه با محمد داشته که در واقدی هست ولی در ابن اسحاق نیست، یا خیلی موضوعات دیگر که نظر یک مورخ خاص بوده. مطالب دیگری هم از اختلاف بنی قریظه و بنی نظیر هست که در مقدمه نیاوردم. سعی کردم نکاتی که کلی هستند و عموماً مورد قبول را بنویسم و از ورود به جزئیاتی که مورد اختلاف است جلوگیری کنم.

به آفرید نوشتند که

محمد از این حکم شادمان و شد و آن را عیناً حکم خدا دانست. پس علی و زبیر با شمشیر سر ۶۰۰ تا ۹۰۰ (در رقم دقیق اختلاف است) تن را جدا کردند. ریحانه دختر زید قرظی کنیز و همخوابه و به روایتی همسر محمد، از این طایفه بود که پس از این ماجرا سهم محمد شد.

  • "محمد از این حکم شادمان شد" - این را از کجا آورید؟
  • "محمد آن را عیناً حکم خدا دانست" - سیره ابن اسحاق هنگامی که به نقل قول این موضوع خاص میپردازد، برخلاف متن‌های اطرافش میگوید که فلانی به نقل از فلانی به نقل از فلانی به من گفت که رسول خدا اینچنین گفتند. مورخی ممکن است هم آن را بپذیرد یا نپذیرد. اصولاً هم ابن اسحاق در ابتدای سیره اش مشخصاً گفته که در مورد خیلی از نقل قول‌ها صرفاً به نقل قول پرداخته و در مورد صحت آن تصمیم گیری نکرده. این را باید با انتساب‌های لازم در بدنه مقاله آورد.
  • در مورد تعداد اعداد دیگر هم گفته شده، که در نتیجه آن را درون مقاله باید پوشش داد.
  • در مورد اینکه زبیر و علی بوده‌اند، این نیز از جمله اختلافات است. ابن اسحاق روی نقش خود محمد تأکید میکند. جای آن را در مقدمه نیست.
  • اینکه چه چیزی سهم محمد شد، زن بود یا کنیز، خمس چه بود و برای چه مصارفی بود... جزئیات است; موضوع اصلی مقاله قبیله قریظه‌است. اینها را باید در بدنه مقاله آورد. --دوستدار ویکی‌پدیا ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۴۹ (UTC)پاسخ
اتفاقاً صورت کنونی مقاله چون قیف وارونه‌است. (با گرته‌برداری از ویکی انگلیسی). در بخش آغازین به جای قصه‌گفتن از جنگ خندق و شمار کفّار در آن جنگ و دلیل آمدن محمد به مدینه باید مختصر و مفید مکان و زمان زیست قبیله (یثرب صدر اسلام. آغاز اسکان دو سده پیش از آن) را مشخص کرد. دلیل شهرت ایشان را (کشتار مسلمانان ایشان را) باز گفت و افرادی را که از آن برخاسته‌اند (مثل ریحانه) نام برد. حالا که قصهٔ حکمیت سعد معاذ و عملیات جاسوسی مسلمانان و دیگر جزئیات ملال‌آور (برای خوانندهٔ سرسری) در بخش آغازین ذکر شده‌است بقیهٔ جزئیات هم باید بیاید. به‌آفرید ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۲ (UTC)پاسخ
البته شمار احزاب و قدرت آنها هم خیلی مهم است. بگفته وات اگر ستون پنجم محمد و خرابکاری در مذاکرات او نبود:

The importance of this diplomatic success can hardly be overestimated, for an attack from the south on the Muslim rear might have put an end to Muhammad's career.

سوره احزاب را ببینید (آیات 9 به بعد ؛ من فقط دو آیه را آوردم)

Behold! they came on you from above you and from below you, and behold, the eyes became dim and the hearts gaped up to the throats, and ye imagined various (vain) thoughts about Allah! In that situation were the Believers tried: they were shaken as by a tremendous shaking...

این جزئیاتی که شما ملال آور میگیرید درواقع بخشی از پیش زمینه قضیه‌است.--دوستدار ویکی‌پدیا ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)پاسخ
این‌ها را در بخش پیش‌زمینه بنویسید. مگر گفتم ننویسید. به‌آفرید ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۲۷ (UTC)پاسخ
در مورد اینکه دقیقاً چه چیزی باید در مقدمه بیاید شاید پس از تکمیل متن مقاله بهتر بتوان بحث کرد؛ در طول زمان و بتدریج میتوان مقاله را کامل کرد. اما امیدوارم تکمیل این مقاله پرتنش نباشد و دوستانه تر باشد.--دوستدار ویکی‌پدیا ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۸ (UTC)پاسخ
پس آنچه را که افزوده بودم و حذف کرده‌اید باز گردانید. سپس کل متن را از بخش آغازین بیرون آورید تا سپس‌تر بخش آغازین را چاره‌ای کنیم. به‌آفرید ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۳ (UTC)پاسخ
باشد. اما من آن بخش "خوشحال شد" را اضافه نمیکنم، مگر اینکه منبعی برای داشته باشید (دشتی و انصاری نه لطفاً)--دوستدار ویکی‌پدیا ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)پاسخ
در ضمن، اين قضيه کنيز و همخوابه به نظرم زيادی است. بين کنيز و صاحب آن رابطه جنسی بوده که جزو معلومات عمومی است.--دوستدار ویکی‌پدیا
پیرامون شادمانی. در منابع دست‌اول چیزی نیافتم. آنچه یافتم این بود که محمد حکم سعد را مطابق حکم خدا و آنِ پیامبر خدا دانست. پیرامون کنیز. به نظرم اصلاً جزو معلومات عمومی نیست. با کنیز می‌توان خفت‌وخیز کرد ولی همه با همهٔ کنیزان خفت‌وخیز نمی‌کنند. دیگر اینکه محمد حتی با همهٔ همسرانش هم خفت‌وخیز نکرده‌است. یعنی همسرانی بوده‌اند که به عقد وی درآمده‌اند ولی با وی همبستر نشده‌اند. همین اهمیت ریحانه را بیشتر می‌کند. به‌آفرید ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۱ (UTC)پاسخ

اضافات جدید

ضمن تشکر از مشارکت‌های دوستان. در مقاله فعلی وزن بیش از حدی به تشکیک سرانجام بنی قریظه داده شده. مشکل لحن نیز وجود دارد.اکثر مورخین مسلمان بصورت سنتی اصل ماجرا را پذیرفته‌اند. اکثر این مقاله هم باید نظرات آنها را منعکس کند چون آنها در اکثریتند. نظر اقلیت (که البته مهم است) میتواند بیاید ولی باید با توجه به تعداد افرادی که معتقد به آن هستند بیاید. یعنی حجمی که از مقاله باید به آن اختصاص یابد، باید متناسب با میزان پذیرش آن باشد. مقاله شک در سرانجام بنی قریظه ایجاد شده ��ا اکثر این مطالب به آنجا منتقل شود. در این صفحه میتوان خلاصه‌ای از آن مقاله فرعی را گذاشت.--دوستدار ویکی‌پدیا ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۴۳ (UTC)پاسخ

سلام.فکر کنم موضوعی که با نام شک می‌خوانیدش نباید جدا شود و با پیوستگی به مقاله دنبال شود،زیرا این مسئله شک، به مقاله مرتبط است و باعث گسستگی مطالب خواهد شد و اینکه تمامی نظرات به کار برده شود بهتر استSahim بحث ۴ تیر ۱۳۸۹، ساعت ‏۱۰:۵۳ (UTC)
سهیم جان، صد البته حرف شما درست است. من مخالفتی به آمدن آن ندارم. اما باید بصورت خلاصه باشد، و برای جزئیات، خواننده به مقاله مجزا رجوع داده شود. الان بخش خیلی زیادی از مقاله به آن اختصاص داده شده‌است در حالی که هنوز خود روایات ابن اسحاق و واقدی ذکر نشده‌اند..--دوستدار ویکی‌پدیا ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۵۶ (UTC)پاسخ
سلام دوستدار عزیز.این نظر بنده بود، در نهایت هرجور که خود صلاح میدانید عمل کنید تا مقاله پربارتر گردد.موفق باشیدSahim بحث ۴ تیر ۱۳۸۹، ساعت ‏۱۱:۰۸ (UTC)
مقاله توسط کاربری با نام همنشین بهار بسیار ناشیانه و فله‌ای نگاشته شده بود طوری که در نگاه اول کپی‌کاری بنظر میرسید. سعی کنید کوتاه و خلاصه بنویسید.-- بهزاد بحث ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۵۴ (UTC)پاسخ
بهزاد جان-اگر ميگذاشتيد و واگرداني نمي كرديد همان كسي كه ويرايشش كرده بود آن را درست و خلاصه ميكرد.بنده نيز مشكلاتي در اين مقاله ديدم و ترجيح دادم سخني نگويم و دست در ويرايش جديد نبرم، اگر هم مشكلي بوده با همان شخص در ميان گذاشته ام.شما كه پيشكسوت هستيد بايد به كساني كه واقعا مي خواهند در بهبود مقاله اي كمك كنند،كمك كنيد نه اينكه انان را از كمك كردن پشيمان كنيد؛ تا دلسرد شوند و اگر مشكلي است به آنها گوشزد كنيد.پيروز باشيدSahim بحث ۴ تیر ۱۳۸۹، ساعت ‏۱۴:۱۱ (UTC)
بله، من هم فکر کنم کمی رعايت تازه وارد را بکنيم --دوستدار ویکی‌پدیا ‏۲۵ ژوئن ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۳۱ (UTC)پاسخ
بسیار خوب. صبر میکنیم ببنیم چه از این مقاله ی تفسیری قرار است درآید؟ اما مسئله اینجاست که اینچنین بخش‌های فراوان نامرغوب شدیدا کیفیت کل مقاله را پایین می‌آورد. در واقع زحمات آنهایی که درست مقاله مینویسند را به باد میدهد. اما به هر حال من بنا بر تازه‌وارد بودن "ایشان" نه الان بلکه کمی بعد مجددا مقاله را وارسی میکنم.-- بهزاد بحث ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۰، ساعت ۰۱:۵۷ (UTC)پاسخ
بسیار عالی بهزاد عزیز-موفق باشیدSahim بحث ۵ تیر ۱۳۸۹، ساعت ‏۰۲:۲۴ (UTC)

The Life and Work of Muhammad By Yahiya Emerick

pp 224-225 طبق گفته اینجا، نویسنده کتاب دارای مدرک بالاتر از لیسانس در رشته تاریخ است.


The Banu Qurayza had betrayed the Muslims[...]. They broke the treaty cut off the Muslims' food supplies, and agreed to let the enemy enter the city[...] The Muslims immediately mobiliezed and assulted the Jewish fortresses. The Banu Qurayza held off the Muslim attacks, led principally by Ali, for twenty-five days and nights. But the Muslims pressed forward. During one assult, Ali picked up a huge door and used it as a shield while he led a charge of fighters. Finally, the Banu Qurayza realized that they could never win and asked for a negotiated settlement. The Prophet refused to negotiate and demanded their unconditional surrender. Although he likely would have allowed them to leave Medina despite their treacherous conduct, for he had done so in all other situations, the Banu Qurayza refused to submit to his judgement. They feared a harsh penalty and sent messages to the Auws asking them to help arrange an orderly exile rather than any stiffere punishment. Accordingly some Auws men went to Prophet and begged that he would treat the Banu Qurayza similarly to the Banu Qaynuqa. Muhammad, not wanting to antagonize them replied, "Men of Auws, would you be happy if one of your own men decided the issue?" They replied in the affirmative, so Muhammad gave up his right to make a decision as an aggrieved party. When this news was communicated to the Banu Qurayza, they immediately nominated Sa'd ibn Mu'adth, the chief of the Auws tribe, with whom they had been friendly in the past and who had pleaded with them not to break the treaty during the siege. Sa'ad, who had himself been wounded in the fighting, made both sides sign an agreement promising to submit to his decision. THen he commanded that the Banu Qurayza surrender their weapon leave their fortresses and be taken into the custody of the Muslims. Next he gathered the leaders of the Banu Qurayza and asked them what the judgment was for a traitor according to their own religion. The clan leaders all bowed their heads. The punishment for betrayal in the Torah was death. Sa'ad decreed that all the warrior should be executed and the women and children be taken as captives of war and sold to servanthood. Muhammad did not intervene because he had already given up his right to alter his judgement. He did stipulate that no family should be separated, equating it with injustice and thus no mother was separated from her children as they were parceled out as servants to the various people who would have custody of them. Before the warriors executed they were offered a chance to convert to Islam. Four men did and they were allowed to regain their properties and families. The rest chose death saying that it was the will of their Lord. 66.27.52.134 ‏۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۴ (UTC)پاسخ


بنی‌ قریضه در جریان جنگ خندق با شکستن پیمانشان، جلوی آذوقه غذایی مسلمانان را گرفتند و با ورود دشمنان مسلمانان به شهر موافقت نمودند[...]. پس از پایان جنگ مسلمانان به قلعه‌های یهودیان حمله بردند. بنی‌ قریضه به مدت ۲۵ روز در مقابل حمله مسلمانان که بیشتر به رهبری علی‌ انجام شده بود مقاومت کردند ولی‌ مسلمانان موفق به پیشروی شدند. در یکی‌ از این حملات علی‌ در بسیار بزرگی‌ را از جای کند و در حالی‌ که دسته‌ای از مبارزین را هدایت می‌‌کرد، به عنوان سپر از آن استفاده نمود. در نهایت بنی‌ قریضه دریافتند که نمی‌‌توانند در این جنگ برنده باشند و در نتیجه تقاضای مذاکره نمودند. پیامبر از مذاکره خودداری نمود و خواستار تسلیم بی‌ قید و شرط آنها شد. با وجود اینکه او احتمالا به آنها اجازه می‌‌داد به رغم رفتار خیانتکارانه‌شان [به عنوان مجازات] شهر را ترک کنند -همچنانکه در همه مواقع دیگر چنین حکم نموده بود- بنی‌ قریضه از پذیرش قضاوت وی سر باز زدند. آنها از این می‌‌ترسیدند که به جریمه سختی دچار شوند و در نتیجه به قبیله اوس پیغام فرستادند و از آنها درخواست کمک نمودند که برای آنها جریمه‌ای مانند تبعید در نظر بگیرند نه سخت تر از آن. متعاقبا برخی‌ از مردان قبیله اوس نزد پیامبر رفتند و تقاضا نمودند که وی با بنی‌ قریضه همانند بنی‌ قینقاع رفتار کند. محمد که نمی‌‌خواست باعث ایجاد دلخوری شود پاسخ داد؟ "ای اوسیان، آیا راضی‌ خواهید شد اگر یکی‌ از خود شما در مورد این قضیه تصمیم بگیرد؟". آنها پاسخ مثبت دادند و محمد از حق خود به عنوان شاکی‌ گذشت. وقتی‌ خبر به بنی‌ قریضه رسید، آنها بی‌ درنگ سعد ابن معاذ رئیس قبیله اوس را برای این کار نامزد کردند که با او در گذشته رابطه دوستانه‌ای داشتند. او کسی‌ بود که از آنها پیمان گرفته بود در هنگام محاصره عهد شکنی نکنند. سعد که خود در جنگ زخمی شده بود هر دو طرف را وداشت تا موافقت نامه ای را امضا کنند که بنا بر آن قول دهند پذیرای قضاوت او باشند. بعد او دستور داد بنی‌ قریضه تسلیم شوند و قلعه‌هایشان را ترک گفته و تحت اسارت مسلمانان در آیند. سپس او سران بنی‌ قریضه را جمع نمود و از آنها پرسید قضاوت در مورد خیانتکار بر اساس مذهب خودشان چیست؟ آنها سر افکنده شدند چرا که تنبیه خیانتکار طبق تورات مرگ بود. سعد رای بر این داد که همه مبارزین باید اعدام شوند و زنان و فرزندان به عنوان اسیر جنگی به بردگی گرفته شوند. از آنجا که محمد پیش تر حق فرجام خواهی‌ خود را وانهاده بود در این مورد دخالتی نکرد. فقط این نکته را شرط نمود که هیچ خانواده‌ای نباید از همدیگر جدا شوند و در نتیجه مادر و فرزندی که به بردگی گرفته شده اند باید صاحب مشترکی داشته باشند. پیش از اجرای حکم اعدام مبارزین، به آنها پیشنهاد داده شد که با گرویدن به اسلام از مرگ برهند. چهار مرد این پیشنهاد را پذیرفتند و دوباره خانواده و اموالشان را باز پس گرفتند. باقی‌ با این توجیه که مشّیت خدا در این بوده است همه مرگ را انتخاب کردند.

از آنجا که سابقه جعل در ویکی پدیا داشتی، لطفاً اسکن صفحات + اسکن یک صحفه قبل تر و بعد تر هم برام بگذار Espiral (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۵۲ (UTC)پاسخ

من لینک گوگل بوکز رو همون اول اون ��الا گذشتم. با بد و بیراه گفتن در ویکیپدیا راه به جایی نمی‌‌بری؛ مودب باش.--24.94.18.234 ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)پاسخ

نابغه، لینکش برای من باز نمیشه. هنوز نفمیدی که من از دانشگاه بهش وصل نیستم ؟ در ضمن جنابعالی در جعل ید طولائی در جعل داشتی. میگی نه، از بهزاد بپرس Espiral (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۸ (UTC)پاسخ

من از دانشگاه وصل نمیشم. برای من هم چند صفحه بیشتر نشون داده نمی‌شه که همون هم کافیه تا صفحات ۲۲۴ و ۲۲۵ رو نشون بده. اگر برای دسترسی‌ به گوگل بوکز مشکل داری از آمازن استفاده کن (کلمه کلیدی جستجو banu qurayza) یا از دوستان دانشجویت کمک بگیر. من برای خرده فرمایشاتی که در عین بی‌ ادبی‌ بیان می‌‌شوند وقت ندارم.24.94.18.234 ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۳ (UTC)پاسخ

بخش دیدگاه ها

قاعدتا باید در این بخش دیدگاه افراد سرشناس در مورد این "واقعه تاریخی" بیان شود. نظری که از آیت الله خمینی آمده محوریت آن اصلا این واقعه و قبیله نیست؛ بلکه توصیفی از علی‌ ابن ابی طالب است. لطفا ویکیپدیا را به صحنه تصفیه حساب سیاسی تبدیل نکنید. جای این کار‌ها در وبلاگ هاست. به جای آن دنبال منابع ثانویه باشید تا به غنا و اعتبار تاریخی مقاله بیفزائید.--24.94.18.234 ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۵۷ (UTC)پاسخ

((((((((((((: برای حسین بن علی که از شنگول و منگول و حبه انگور و باقالی فروش سر کوچه و اوس یعقوب بزاز دیدگاه می گذاشتی، کسی بهت می گفت این درِ نوشابه ها چیه برای حسین وا می کنی ؟ حالا که من یه اظهار نظر 2 خطی از خمینی گذاشتم، ماله کشان یهو (به قول دوستم) قیافه شون مثل کاشی توالت عمومی ، سفید شده ، یاد غنای ویکی پدیا افتادند! خمینی لیدر ایدئولوگ مذهبی است، حرفش هم در راستای سرکوب مخالفین سیاسی بوده و این واقعه را داره یادآوری می کنه تا به کشتارش رسمیت بده. چرا نباید ذکر بشه ؟ یه بار، فقط یه بار به اون روده راستی که تو شکمت نیست، رجوع بکن و جواب سوال منو بده.--Espiral (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۵۰ (UTC)پاسخ
به نظر من هم چون خمینی و طباطبایی مورخ آکادمیک نیستند، نظرشان در این حیطه ارزشی ندارد و دانشنامه ای نیست.--وحید قاسمیان (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۶ (UTC)پاسخ
لزومی نداره برای دیدگاه ها حتماً اشخاص آکادمیک باشند. حتی اگه رهبر سیاسی هم باشند، کفایت می کنه. در ضمن اگه قرار بود اشخاص آکادمیک باشند که دیگه نظریاتشون رو در بخش دیدگاه ها نمی گذاشتم.--Espiral (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۶ (UTC)پاسخ

اول اینکه مودّب باش. دوم اینکه چون خمینی مستقیما در مورد بنی قریضه صحبت نکرده، برای جلوگیری از تحقیق دست اول باید منبع ثانویه‌ای پیدا کنی‌ که این سخنرانی‌ رو به مقاله ربط بده. مثلا گفته باشه "خمینی از مثال بنی قریظه برای توجیه کشتار سیاسی استفاده کرد" یا هر منبع ثانویه معتبری‌ که خمینی، گفتار و یا رفتارش رو به داستان بنی‌ قریظه بچسبونه. در حال حاضر همون طور که گفتم خود این سخنرانی‌ در مورد وصف امام علی‌ هست و تا زمانی‌ که منبع ثانویه پیدا نکنی‌ این محوریت به بنی‌ قریظه تغییر نخواهد کرد و در نتیجه در این مقاله نابجا خواهد بود. برو از یکی‌ این مساله رو بپرس. --24.94.18.234 ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۷ (UTC)پاسخ

مگه اون موقعی که برای حسین در نوشابه باز می کرده از منبع ثانویه استفاده می کردی که من استفاده کنم ؟ تو رو به اون روده راستی که تو شکمت نیست، قسم ، اول فکر کن ببین خودت چی کارها کردی ، بعد بیا برای من روضه بخون. این هم سخنرانی رهبر سیاسی هست، ربطی به ثانویه و اولیه بودنش نداره، من حتی اگه تو یه سایت معمولی هم اینها رو می نوشت، می تونستم بهش استناد کنم و هیچ مشکلی هم نداشت Espiral (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۴ (UTC)پاسخ


در مقاله امام حسین در حال حاضر هیچ اثری از دیدگاه افراد نیست. قدیم تر‌ها جملاتی از افراد سرشناس، مثل گاندی و چارلز دیکنز "در مورد خود امام حسین" وجود داشت که به اجماع کاربران از مقاله حذف شد. (و البته حتی وقتی که بود هم برایش منبع ثانویه آورده شده بود)

چیزی که شما میخواهی‌ اینجا بگنجانی (علاوه بر اینکه اجمأعی در مورد گنجاندنش وجود ندارد) مستقیما در مورد خود موضوع مقاله نیست و برای گنجاندن نیاز به منبع ثانویه دارد.24.94.18.234 ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۴۵ (UTC)پاسخ

اجماع 2 به 1 . :))))))) خسته نباشی . اون دیدگاه ها هم بود تا زمانی که وحید قاسمیان قصد داشت مقاله را برگزیده کنه ، هر وقت شمائی که یک روده راست تو شکمت وجود نداره، خواستی مقاله را برگزیده کنی، اون وقت بیا و در مورد بودن یا نبودنش بحث کن. این هم متن سخنرانی یک لیدر سیاسی است، یکی دیگه هم این سخنان رو جمع آوری کرده بود. دروغگوی ناعزیز، وقتی خودت از نوشته های خمینی استفاده می کردی، چطور روت میشه منو از انجام این کار منع کنی؟ Espiral (بحث) ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۱ (UTC)پاسخ