پرش به محتوا

رخصت

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • [رخص/ست]

قید

[ویرایش]
  1. به زبان فارسی و عربی به معنی اجازه٬ اذن است٬ اما مفهوم باستانی آن مانع شدن است.
    رخصت از دو کلمه رخص- ست شکل گرفته که ست را باید مترداف.سد زبان فارسی دانست که به معنی مانع عبور یا ورودی است که توسط رخص ایجاد شده است.


ریشه شناسی ۲

[ویرایش]
  • عربی

صفت

[ویرایش]

رخصة

  1. اجازه، دستور، اذن.

اسم

[ویرایش]
  1. جواز، پروانه.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه