ه
![](http://178.128.105.246/content-http-upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/e4/%D8%AD%D8%B1%D9%81_%D9%87.jpg/220px-%D8%AD%D8%B1%D9%81_%D9%87.jpg)
ه | |||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| |||||||||||
نمایش آوانگاری | h | ||||||||||
موقعیت در الفبا | ۵ | ||||||||||
ارزش عددی | ۵ | ||||||||||
مشتقات الفبایی فنیقی | |||||||||||
|
ه حرف سیویکم در الفبای زبان فارسی، حرف بیستوهفتم در الفبای عربی و پنجمین حرف از حروف الفبای عبری (ה) است. نام این حرف «هـِ» یا اصطلاحاً «هـِ یِ دوچشم» است.
کاربردها[ویرایش]
این حرف گاهی جزء اصلی کلمه است و صدای «ِ» /e/ میدهد:
واژگان فارسی | خانه، چشمه، تنگه (مثلاً تنگهٔ هرمز)، اضافه، پایه (ی صندلی، ی ابتدایی)، پنجه |
واژگان ورودی از زبانهای دیگر | تسوکه، زمبه (نامهای ژاپنی) |
و گاهی با توجه به دستور زبان به کلمه اضافه میشود:
اسم مفعول | آمده، رفته، خورده |
اسم فاعل | آینده، زده |
ماضی بعید | رفتهبود دویدهبود |
ماضی نقلی | رفتهام دویدهاید |
ساخت اسم | ترقه، آتشزنه، |
ساخت صفت | «استادانه پرتاب کن»، «یک مغازهٔ دودهنه خرید»، |
ساخت قید | مردانه مُرد |
در محاوره به جای «است» بهکار میرود:
«بیمایه خمیره» | بدون مایه خمیر است |
«رنگت چرا زرده؟» | رنگات چرا زرد است؟ |
برای معرفه کردن اسمها در محاوره نیز بهکار میرود:
«اون آقاهه رو دیدی؟» |
«آقاهه رو ولش کن، اون پسره چه خوبه» |
حرف ه در این موارد به کار نمیرود:
نقش | درست | غلط |
---|---|---|
به جای کسرهٔ اضافی | کتابِ علی حسینی | کتابه علی حسینی |
نمیتونم پیگیریِ چندانی بکنم | نمیتونم پیگیریه چندانی بکنم | |
نظرت در موردِ رنگِ پسزمینه چیه؟ | نظرت در مورده رنگه پس زمینه چیه؟ |
در اسمها[ویرایش]
ه در آخر اسامی، آنها را به مؤنث تبدیل میکند. مانند: راهب (مرد دینی) به راهبه (زن دینی)، مهدی به مهدیه، سعید به سعیده و…
های غیرملفوظ[ویرایش]
های بیان حرکت، های غیرملفوظ، های مختفی[۱] یا های ناملفوظ در زبان فارسی هاییست در پایان واژه و نشانگر فتحه یا کسرهٔ حرف پیش از خود است. این «ه» تلفظ نمیشود.[۲] مانند: خانِه یا خانَه[۳] و کاشانِه یا کاشانَه.[۴] در فارسی تاجیکی پایان اینگونه واژگان مصوّت a [æ] است.[۵]
قافیه در شعر فارسی شناسای آن است، که فتحه واپسین حرکت واژههای پایانیافته با های مختفی بودهاست.[۶]
ایا غرّه گشته به مکر زمانَه
ز مکرش به دل گشتی آگاه یا نَه
عطّار:
دلی کز عشق تو دیوانَه گردد
وجودش با عدم همخانَه گردد …
درین دریا دل پردرد عطّار
ندانم مرد گردد یا نَهگردد
مولوی:
ای دل به کجایی تو آگاه هیی یا نَه
از سر تو برون کن هی سودای گدایانَه
در بزم چن��ن شاهی در نور چنان ماهی
خط در دو جهان درکش چه جای یکی خانَه
شمس قیس رازی ازهای وصلی در برابرهای اصلی نام بردهاست. وی دربارهٔ «های وصلی» یا زاید و واژگانی پایانیافته با اینگونه «ها» (ـه/ه) نگاشتهاست:
«بناءِ این کلمات بر فتح است و این «هاآت» در کلّ احوال از لفظ ساقطاند و جز دلالت حرکت ماقبل در معنی کلمه هیچ مدخل ندارند»[۱]
برهان، محمدحسین بن خلف تبریزی از چهار گونه «ه» نام بردهاست. وی چهارمین گونه را، «های بیانِ فتحه» نامیده و چنین نگاشتهاست:
«غیر از دلالت بر فتحهٔ ماقبل هیچ مدخل دیگر ندارد، همچو: «خانه» و «کاشانه» و «بنده»؛ و این در جمع البتّه ساقط میشود، همچو: «خانها» و «جامها» و «بندها» و در اضافت به همزهٔ ملیّنه تبدیل مییابد، همچو: «خانهٔ من» و «جامهٔ من» و «بندهٔ خدا». و در تصغیر به کاف عجمی [گ] تبدیل مییابد، همچو: «خانگک» و «جامگک»»[۱]
تعریب[ویرایش]
در تعریب «ج»، «ق» و «ح» بدلهای «های مختفی» هستند.[۷] پسوند جمع «جات» در زبان فارسی اقتباس از جمع عربی کلمهٔ مختوم به «ج» بدل از «های مختفی» با «ات» است.[۸]
تفریس[ویرایش]
در فارسیسازی برخی واژههای عربی مختوم به «ة» این تای پایانی به های غیرملفوظ تبدیل میشود. از این دست:
تفریسِ خدعة، خدشة، کلمة و خطبة به خدعه، خدشه، کلمه و خطبه به انجامِهای مختفی[۹]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ایرانی، محمد. (1389). 'ضبط ارجح «ی» میانجی در حالت اضافه و هَمایی با «ها»یِ غیرِ ملفوظ', فنون ادبی, 2(1), pp. 63-88.
- ↑ «هـ». موسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی. بایگانیشده از اصلی در ۲۶ مه ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۴-۱۳.
- ↑ «خانه». موسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی. بایگانیشده از اصلی در ۶ ژوئیه ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۴-۱۳.
- ↑ «کاشانه». موسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی. بایگانیشده از اصلی در ۱۳ آوریل ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۴-۱۳.
- ↑ اموانوا، فیروزه. (۱۳۷۰). 'سخنی از تفاوتهای فارسی ایران و تاجیکی (فارسی)', زبانشناسی.
- ↑ محمدی، علی، قاسمی دورآبادی، طاهره. (1395). 'بررسی نقش قافیه در تحولات آوایی زبان فارسی', فنون ادبی, 15(2), pp. 15-32.
- ↑ «ه». موسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ آوریل ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۴-۱۴.
- ↑ «جات». موسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی. بایگانیشده از اصلی در ۱۴ آوریل ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۴-۱۴.
- ↑ «تفریس». موسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی. بایگانیشده از اصلی در ۶ ژوئیه ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۴-۱۴.
|
الفبای عربی | |||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
ألِف | باء | تاء | ثاء | جيم | حاء | خاء | دال | ذال | راء | زاي | سين | شين | صاد | ضاد | طاء | ظاء | عين | غين | فاء | قاف | كاف | لام | ميم | نون | هاء | واو | ياء |
سایر شکلهای حرف هاء در عربی | |||||||||||||||||||||||||||
ھ | ۿ | ہ | ە | ۀ | ۂ | ۃ | ة* |